گاهي آرزو مي کنم...

کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت را بخورم!!!

کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزويديدن يک لحظه

فقط يک لحظه از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته باشم!

کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد تا امروز

چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک بريزند!

کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود نگويم

" آخه چرا ما !!!!"



برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, | 7:56 | نويسنده : فاطمه مرادی |

دم از بازی حڪــم میزنے!



دم از حڪــم دل میزنے!



پس بـﮧ زبان "قمار" برایت میگویم!



قمار زندگے



را بـﮧ ڪــسے باختم ڪـﮧ "تڪــ"-"♥دل♥" را با "خشت" برید!



جریمـﮧ اش یڪــ عمر "حســــرت" شد!



باختِ زیبایے بود!



یاد گرفتم بـﮧ "♥دل♥" ، "♥دل♥" نبندم!



یاد گرفتم از روے "♥دل♥" حڪــم نڪــنم!



"♥دل♥" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت ڪـﮧ با



"خشت"، "تڪــ بــُرے" نڪــنن...!!



برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:, | 7:40 | نويسنده : فاطمه مرادی |

یک روز صبح گرگور سامسا از خوابی آشفته بیدار شد و فهمید که در تخت خوابش به حشره ای عظیم تبدیل شده است ...

 

 

اصلا تعجب نکنید میخوام در مورد مسخ نوشته کافکا حرف بزنم . کتاب دقیقا با همین کلمات شروع میشه ... یه آدم مسخ میشه و خودش و خانواده و اطرافیانش به راحتی این موضوع رو می پذیرن ، باهاش کنار میان و در نهایت فراموشش میکنن انگار کاملا جز بدیهیاته که گرگور سامسا یه یک سوسک تبدیل شده ، حالا اصلا اهمیت نداره که زمانی این سوسک عاشق بوده یا هنوزم هست ...

 

 

 

لازم نیست وقتی کسی مسخ میشه حتما مبدل به یه سوسک بشه ...

 

 

 

من مسخ شده ام ...

 

 

 

مسخ !

 

 

 

...



برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 6:44 | نويسنده : فاطمه مرادی |

54490874598458762470

 

 

 

 

و رویای ما به حقیقت پیوست ، قلبهای ما به هم پیوست و زندگی آغاز شد…
به تو رسیدم در اوج آسمان عشق ، این بود قصه ی من و تو و سرنوشت….
تو آمدی و دنیا مال من شد ، همه ی انتظار و دلتنگی ها و غصه ها تمام شد
تو آمدی و عشق آمد و پیوند ما در کتاب عشق ثبت شد….
باور نداشتم مال من شده ای ، لحظه ای به خودم آمدم و دیدم همه زندگی ام شده ای
عشق معجزه نیست ، حقیقتیست در قلب ها که پنهان است
به پاکی عشق ، به لطافت با تو بودن و ما با هم آمده ایم که به همه ثابت کنیم معنای عشق واقعی را….
تو همانی که من میخواستم ، مثل تو کسی در دنیا نیست برایم ، مثل تو هیچگاه نیامد و نمی آید و نخواهد آمد ، تو اولین و آخرینی برایم….
و با عشق پرواز میکنیم ، میرویم به جایی که تنها آرامش باشد در بینمان، تا در یک سکوت عاشقانه و در اوج آرامش بدون هیچ غمی در آغوشت آرام بگیرم !
اینبار سکوت زیباست، چون درونش یک عالمه حرفهاست ، حرفهایی در دلهای من و تو ، که هم تو میدانی راز دلم را و هم من میدانم راز درونت را…
و من ثابت کردم عشق هست ، تو همیشه هستی ، و روزی میرسد که ثابت خواهم کرد از عشقت خواهم مرد….
و من و تو همسفران عشقیم تا ابد ، این احساسم همیشه در قلبت بماند….

 

این مطلب از سایت  دفتر عشق کپی شده



برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 6:42 | نويسنده : فاطمه مرادی |

فروردین

- خانم ساعت چنده؟

- حدود نه

- من میرسونمتون

 

اردیبهشت

- یه حس جدید دارم

- چی؟

- نمیدونم

 

خرداد

- عزیزم دوست دارم

- قسم بخور

 

تیر

- همیشه کنارتم

- قول میدی؟

- ...

 

مرداد

- بگو

- بله !

 

شهریور

- ساعت چنده؟

- حدود نه

- خودت برو

 

مهر

- یه حس جدید دارم

- چی؟

- ...

 

آبان

- میشه ساکت بشی؟

- ...

 

آذر

- بگو

- هیچی ...

 

دی

- ...

- با توام !

 

بهمن

- راحتم بزار

- ...

 

اسفند

- خداحافظ

- به درک ...



برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 6:38 | نويسنده : فاطمه مرادی |
 

همیشه بهم میگفت زندگیمی....

 

وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟

 

گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره....

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛

 

دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...

 

 اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛

 

 به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛

 

 با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛

 

 که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

به سلامتی اون دختری که سردی دستاشو با گرمای بخاری ماشین

 

یه بچه پولدار عوض نمیکنه به سلامتی اون پسری

 

 که وقتی یه دختر ناز خوشگل تو خیابون می بینه

 

 سرش رو بندازه پایین بگه هر چی هم

 

که باشی انگشت کوچیک یه عشق

 

خودم نمیشی....

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس / خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس /

 

کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من / تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس / بهترین

 

تقدیر گلها چیدن و پژمردن است / سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس ...

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

گفتم : تو شیرین منی ! گفتی :‌ تو فرهادی مگر ؟

 

 گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی

 

مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .

 

 گفتی تو جان دادی مگر ؟‌ گفتم ز کویت میروم .

 

گفتی : توآزادی مگر ؟‌

 

گفتم فراموشم مکن .

 

 گفتی : تو در یادی مگر ؟

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛

 

 دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی  

 

میشن با هم میرن زیر بارون ؛

 

 اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛

 

کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

دختری به کوروش کبیر گفت :‌

 

من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم

 

لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست

 

 و اکنون در پشت سر شما ایستاده است  

 

دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛

 

 کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی

 

پشت سرت را نگاه نمیکردی
 
براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟


رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی


حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی


چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

.

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن.


ببین هم گریه هام از عشق، چه زندونی برام ساختن.


خداحافظ گل پونه، گل تنهای بی خونه.


لالایی ها دیگه خوابی، به چشمونم نمی شونه.


یکی با چشمای نازش، دل کوچیکمو لرزوند.


یکی با دست ناپاکش، گلای باغچمو سوزوند.


تو این شب های تو در تو، خداحافظ گل شب بو.


هنوز آوار تنهایی، داره می باره از هر سو.


خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم.


نشد با این تن زخمی، به آغوش تو برگردم.


نشد تا بغض چشماتو، به خواب قصه بسپارم،


از این فصل سکوت و شب، غم بارونو بردارم.


نمی دونی چه دلتنگم، از این خواب زمستونی،


تو که بیدار بیداری، بگو از شب چی می دونی ؟


تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم.


تو هم بازیچه ای بودی، تو دست سرد این مردم.


خداحافظ گل پونه، که بارونی نمی تونه

 

 طلسم بغضو برداره، از این پاییز دیوونه

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد 
 
 
من بودم و غروبی سرخ که نشان از تاریکی تلخی داشت
 

به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم
 

ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی
 

همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت
 

به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی
 

ولی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست
 

به تویی که زیبایی محض بودی
 

آنروز غروب عشق من بود
 

من فهمیدم که وعده هایت وفایی ندارد
 

شکوه هایی که از تو داشتم به فراموشی سپردم
 

و گفتم که باید او را زخاطر برد
 

خورشید رفت و شب امد
 

ولی من هنوز روز را ندیده ام
 

اگر هر غروب طلوعی دارد
 

ولی این غروب طلوعی ندارد
 

حالا دیگر من مانده ام و یک دنیا تاریکی
 

غروب عشق اگر غمگین بود
 

ولی برایم دوست داشتنی بود
 
 
زیــر بــارون، جـای خـالی بـوسۀ گرمت رُ با تـموم وجـود، حـس کردم …
 

زیــر بــارون، اشـک های لحـظۀ خـداحافظی رُ تو ذهـنم، تـداعی کـردم …
 

زیــر بــارون، ایـن دنیـای بـیوفـا رُ تا دلت بـخواد، نفـرین کـردم …
 

زیــر بــارون، از عشـقی کـه تـو قـلبم حـک کـردی، یـادی کـردم …
 

زیــر بــارون ، بـه پـشت سـرم نـگاه کردم و ۱۸ سـال زندگی رُ بـاور کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه تـموم بـهونه هـامون تبـسم تـلخی کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه حـکمت خـدا از تـه دل شـک کـردم …
 

زیــر بــارون، بـه فـرار ثـانیه هـا اعـتقادپیـدا کـردم …
 
 
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
 
 خودم را قسمت میکنم

پس چرا …
 
زودتر از تکه تکه شدنم…
 
 جوابم نکردی…
 
برای خداحافظی
 
 خیلی دیر بود… خیلی دیر !
 
 
به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …

افسوس
 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 6:35 | نويسنده : فاطمه مرادی |

http://oi60.tinypic.com/2qa0c9i.jpg

ساده لباس بپوش!

ساده راه برو ...

اما در برخورد با دیگران ساده نباش!!

زیرا سادگیت را نشانه میگیرند!

برای درهم شکستن غرورت…

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

باشــی یــا نباشــی ، ایــن شب ســـر میشـــود !
امــا ایــن شب کجـــا و آن شب کجــــا ؟!

 

 

 

بـر دوشم سـنـگـیـنــی مـی کـنـد!
این ثـــانیــه ثـــانیــه
فــرامــوش شـدنم....

 



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, | 22:24 | نويسنده : فاطمه مرادی |

 

 

 

 

 

 

چند تا از این عکس ها برای پس زمینه کامپیوتر خوب هستند مثال=خرگوش ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, | 22:18 | نويسنده : فاطمه مرادی |

نفس میکشم نبودنت را

نیست...

هوای بوی تنت را کرده ام

میدانی؟

پیراهن جدایی ات بدجور بر قامتم گشاد است

تو نیستی

آسمان بی معنی ست

حتی آسمان پر ستاره و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم میریزد

تو نیستی و من چتر میخواهم

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد

در چشمانم لباس سیاه پوشیده

خودم را به هار راه میزنم

به هزار کوچه

به هزار در...

ولی باز هم تو نیستی که نیستی



برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, | 1:58 | نويسنده : فاطمه مرادی |

سبزه ها را گره زدم به غمت

غم از صبر، بیشتر شده ام

سال تحویل زندگیت به هیچ

سیزده های در به در شده ام


سفره ای از سکوت می چینم

خسته از انتظار و دوری ها

سال هایی که آتشم زده اند

وسط چارشنبه سوری ها

 

 



برچسب‌ها:
ادامه مطلب

تاريخ : پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, | 1:50 | نويسنده : فاطمه مرادی |

بهترین کد آهنگ های جهان

کد های زیبا سازی